Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اقتصاد آنلاین»
2024-05-02@15:17:28 GMT

به دعواهای زناشویی پایان دهید + راهکار

تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۰۹۸۸۱

به دعواهای زناشویی پایان دهید + راهکار

چطور تو زندگی مشترک دعوا رو کش ندیم؟ ۱. درباره‌ی اهداف دیگران کنجکاو باشید ۲. هنر گوش دادن را تمرین کنید ۳. خواسته‌ها و نیاز‌های خود را قاطعانه بیان کنید ارتباط قاطعانه چیست؟ ارتباط منفعل چیست؟ ارتباط تهاجمی چیست؟ ۴. پذیرای نقطه نظرات مختلف باشید چطور تو زندگی مشترک دعوا رو کش ندیم؟

به گزارش اقتصاد آنلاین، در زندگی زناشویی، رابطه دوستانه و هر ارتباطی امکان ایجاد مشاجره وجود دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مهم است که بدانیم چگونه می‌توانیم مشاجره را پایان دهیم و یکدیگر را درک کنیم؟ یکی از رایج‌ترین دلایل مشاجره بین افراد راه ارتباط افراد است. اغلب اوقات مشاجره به دلیل متفاوت بودن عقاید و باور‌های بالا می‌گیرد و همچنین از نحوه‌ی بیان افکار ما و اختلاف ارتباطات است. در ادامه با ما باشید.

سرزنش و گاهی اوقات حتی تهاجمی بودن صدا می‌تواند به بیان ما نفوذ کند، که به جای همکاری باعث مقابله می‌شود و نوعی روش (روش من یا هیچ) را به همراه دارد.

در ادامه ۴ پیشنهاد مفید را مشاهده می‌کنید که در تصحیح مهارت‌های ارتباطی و کمک به درک دیگران می‌توانند موثر باشند.

۱. درباره‌ی اهداف دیگران کنجکاو باشید

اغلب مشاجره‌ها به دلیل این است که ما تمایل به ارزیابی کار‌های خود بر اساس هدف هایمان داریم، شکل می‌گیرند با این حال ما دیگران را با اعمالشان قضاوت می‌کنیم.

فرض کنید در یک مکالمه حساس چیزی را که دوست نداشتید شنیدید، ناگهان در حالت دفاعی یا پرخاشگر قرار می‌گیرید، حتی بدون این که بخواهید چیز بیشتری از آنچه که دیگران می‌خواهند به شما بگویند بشنوید. برای حل این موضوع، خوب است که مانند کنجکاوی کودکانه سوال بپرسید، مثل اینکه چیزی نمی‌دانید.

در اینجا سوالات قرار دارد که در انجام این کار کمک می‌کنند:

چگونه این اتفاق افتاد؟

می‌توانی درباره‌ی آن بیشتر صحبت کنی؟

برای سر درآوردن از آن چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟

نحوه بیان سوالات بسیار مهم است، پس سوال خود را با چرا شروع نکنید.

بگذارید یکی از سوالات را به دو صورت مطرح کنم. به عنوان مثال من از حرف شما ناراحت شدم. می‌توانم سوال چرا این حرف را میزنی؟ بپرسم یا بگویم چه چیزی باعث شده این حرف را بگویی؟ .

آیا می‌توانید تفاوت بین دو سوال را احساس کنید؟ آیا احساس نمی‌کنید که سوالات با کلمه‌ی چرا به نظر بیشتر حالت اتهامی دارند؟

زمانی که سوالی با چرا می‌پرسید افراد احساس سرزنش می‌کنند و در پی آن، یا به طور کلی ساکت می‌شوند و یا به حالت دفاعی در می‌آیند و تلاش می‌کنند تا به خود حق بدهند. در این میان، سوالاتی با چه دعوت به بحث و ارتباط شفاف می‌کنند. این سوالات تعادل، هارمونی و آرامش را به مکالمه‌ای حساس می‌آورند.

در واقع، ما آنچه را که درک نمی‌کنیم قضاوت می‌کنیم بنابراین من مطمئن می‌شوم که همه چیز را می‌دانم. افراد تنها می‌توانند مسئول حرف‌هایی که می‌زنند باشند نه آنچه که می‌فهمند؛ و هیچ کس هم ذهن خوان نیست.

۲. هنر گوش دادن را تمرین کنید

گاهی اوقات تنها کاری که باید در موقعیتی مانند دعوا یا مخالفت انجام دهیم گوش کردن به حرف‌های دیگران با دقت و کنجکاوی، توجه و محبت است. در جهانی که افراد دوست دارند در مورد خود صحبت کنند، توانایی گوش کردن به فردی دیگر از روی عشق است.

۳. خواسته‌ها و نیاز‌های خود را قاطعانه بیان کنید

هیچ‌گاه خواسته‌های خود مبنی بر پرداخت قاطعانه را بیان نکردم. فکر میکردم این موضوع منع شده یا خجالت آور است. واقعیت این است که گاهی در زندگی ما به آنچه که می‌خواهیم نمی‌رسیم فقط به این دلیل که آن را درخواست نمی‌کنیم.

قاطعیت بیان مستقیم افکار و احساسات ما است در حالی که به حق دیگران در بیان خود احترام می‌گذاریم. این کار شکلی از احترام گذاشتن به خود و در عین حال به دیگران است.

ارتباط قاطعانه چیست؟

اذعان رفتاری از روی اعتماد و احترام است که از طریق ترکیبی از کلمات (فکر می‌کنم، بر این باورم، می‌خواهم)، با صدایی واضح و شفاف و زبان بدن (صاف ایستاده) بیان می‌شود. افراد قاطع توانایی بیشتری در حل مشاجرات و راه حلی برد-برد دارند. آن‌ها حل کننده‌های بهتری هستند و استرس کمتری دارند.

ارتباط منفعل چیست؟

ارتباط منفعل همراه با قرار دادن نیاز‌های دیگران به جای نیاز‌های خودمان است. اینکه بگذاریم دیگران سر به سر ما بگذارند، و یا اینکه خود را برای بالا بردن دیگران و دادن حس بهتر به آن‌ها کوچک کنیم، می‌تواند از مثال‌های ارتباط منفعل باشد.

ارتباط تهاجمی چیست؟

ارتباط تهاجمی افکار و آرزو‌های ما را به دیگران تحمیل می‌کند (شما باید...، بهتر است...، چگونه این طور فکر می‌کنی؟)

۴. پذیرای نقطه نظرات مختلف باشید

زمانی که پا به این دنیا می‌گذاریم هیچ چیز نمیدانیم. ما همه محصولی از جوامع و فرهنگ‌هایی هستیم که ما را بزرگ کردند (خانواده، مدرسه، دین، یا سیستم سیاسی). از آنجایی که فرهنگ‌ها و جوامع متفاوت هستند، انتظار می‌رود که با ارزش‌های متنوع یا سیستم‌های باوری مختلف روبرو شویم.

همه‌ی ما نیاز اساسی به اجتماع داریم. زمانی که افرادی مانند خودمان در اطرافمان باشند احساس آسایش بیشتری می‌کنیم. هر زمان که با فردی مکالمه دارم که افکارش با من متفاوت است، سعی می‌کنم موضوعات را شخصی نکنم. امروز می‌دانم که همیشه حق موافقت و مخالفت دارم.

افراد نیز حق تغییر عقاید خود را دارند. با رشد و نمو، ذهنیت و چشم انداز ما به زندگی هم می‌تواند تغییر کند. به عنوان مثال: سال‌های پیش، شخصیت گذشته‌ی من آن دوست عزیز را به دلیل اینکه می‌گفت می‌تواند راه زندگی خودش را تعیین کند، سرزنش میکرد. شخصیت جدید من این موضوع را قبول کرده است: من باور دارم همه چیز در زندگی انتخاب شخص است و ما خلاصه‌ای از تصمیمات خود هستیم. جالب است که عقیده‌ای که زمانی من را ناراحت میکرد اکنون این چنین زیبا است.

من این فکر را که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که ترس، نفرت، عصبانیت، و جدایی قسمتی از عصر مدرن است، رد می‌کنم. من فکر می‌کنم که مادر زمین نیاز به انرژی و عشق ما برای التیام دارد: عشق و درک بیشتر، قضاوت کمتر و محبت بیشتر، کمتر بگیریم و بیشتر ببخشیم، رقابت کمتر و همکاری و توجه بیشتر.

گوناگونی برای تغییر افکار و رشد نهایی لازم است. احترام به تفاوت‌ها نشانه‌ای از توجه به خود و راهی برای بهتر شدن دنیا به عنوان جایی برای زندگی است. روح‌ها گذرنامه ندارند. گذرنامه‌هایی که برای ما در زمان تولد ثبت شدند. آسیب زدن به تو به معنی آسیب زدن به خودم است. عشق به تو به معنی عشق به خودم است. در ذات و فطرت همه ما یکی هستیم.

 

منبع: برترین ها

منبع: اقتصاد آنلاین

کلیدواژه: زندگی مشترک دعوای خانوادگی زناشویی ارتباط منفعل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۰۹۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را می‌خوانیم:

دیدگاه‌های روانکاوانه دیگر درباره صدام

از دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگی‌های روانی صدام پرداخته اند می‌توان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.

از دید او صدام حسین را می‌توان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفه‌های اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگی‌های ضد اجتماعی، ویژگی‌های پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.

او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان می‌دهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته می‌شود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان می‌سازد. افراد دارای این ویژگی‌ها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه می‌دهد تا به همان راحتی که می‌خواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".

او می‌افزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفته‌ای با احساس غرور و خودپسندی‌ای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیت‌های متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قرارداد‌ها در آنان دیده می‌شود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازی‌های گسترده و تعصبات صریح توجیه می‌کنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگی‌های مشترکی با شیادان و شارلاتان‌های جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر می‌کنند. آنان در شیوه‌های نفوذ اجتماعی مهارت دارند.

آنان به بیگناهی تظاهر می‌کنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری می‌کنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیاز‌ها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت می‌برند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر می‌کنند".

ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگی‌های روانی صدام به ویژگی‌های "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و می‌نویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره می‌شود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزه‌های قدرت و خود بزرگ بینی هدایت می‌شود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه می‌دهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزش‌های مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.

مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمی‌کند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزه‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت می‌کنند. آن‌ها دارای ویژگی‌های ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس می‌کنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته می‌شود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت می‌توان به این حق دست یافت".

ایملمن اشاره می‌کند در پس‌نمایی بزرگ‌تر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او می‌نویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانه‌ای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهی‌ای که درون خود احساس می‌کنند را به دیگران نسبت می‌دهند. باور‌های آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.

این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود می‌چسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعداد‌های شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد می‌کنند. این رهبران امتیازات کمی می‌دهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری می‌کنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیت‌ها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبی‌های شان را تشخیص می‌دهند".

همانندی‌های روانی صدام با هیتلر

فردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفه‌های اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قوی‌تر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر می‌رسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگی‌های اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامد‌های دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان می‌شود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".

آنان می‌افزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزه‌های دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور می‌کنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده می‌کنند، به آنان آسیب می‌رسانند یا آنان را فریب می‌دهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.

جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقام‌های ارشد شاهدی قوی است که نشان می‌دهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام می‌کند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر می‌کند. او در آن جلسه اغلب می‌خندد و لبخند می‌زند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا می‌گذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمی‌کنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلی‌ای با سایرین ندارند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت می‌برند، دروغ می‌گویند و به دیگران آسیب می‌رسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کنند. سادیست‌ها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده می‌کنند و کنترل‌های رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونه‌های فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا می‌کنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدید‌هایی را در جایی ایجاد می‌کنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.

درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقام‌های دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیش‌تر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کم‌تر به عبدالله  ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیش‌تر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کم‌تر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقام‌های ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا می‌کرد باید صاحب قدرت می‌بودند.

افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگی‌های ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریم‌ها و مجازات‌ها همگی باعث می‌شدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر می‌رسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار می‌کرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد می‌نگریست. انگیزه‌های او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".


گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:

Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.

Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.

Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹

دیگر خبرها

  • اگر می‌خواهید شاد باشید این عادت‌ها را کنار بگذارید
  • قابلیت جدید واتساپ که حتی تلگرام هم آن را ندارد!
  • شهید مطهری جهش فکری در دانشگاه‌ها ایجاد کرد
  • راهکار پایان دادن به تقاضای کاذب دلار
  • شرط تنصیف دارایی
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • گنجی که فقط کچل‌ها دارند
  • تولید زعفران ۷۰ درصد افت پیدا کرده است/صادرات با نام دیگران
  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟